نه عزیزم ترسی نداره....خوش به حالت که آخر سیو هشت به سلامتی راحت میشی من بیچاره چهل هفته و سه چهار روز میرفتم باالتماس بستریم میکردن میگفتن چهلو یک شدی دردت نگرفت بیا...اصلانترس خدا خودش لحظه به لحظه ی زایمانت باهاته...ان شاالله که زایمان راحتی خواهی داشت و نی نی سلامت میاد تو بغلت....
خانوما تروخدا دعام کنید
بخدا من خودمو آماده کرده بودم برای پریود ولی وقتی عقب انداختم خیلی امیدوارشدم هرثانیه ام فکرم بچه بود بهش میگفتم گنجدم خیلی دلم پره خیلی دلگیرم
اگه قرار بچه ای نباشه کاش خدا اینجوری امتحانم نمیکرد حداقل نمیتونم راحت بشینم گریه کنم همش بغض دارم همس چشمام پره هی خودمو گول میزنم ازخستگیه ولی از اینکه دلم پره
باهزار بدبختی پریودم رو مرتب کردم شش ماه دارو خوردم
خسته امممممممم
باورزش ورژیم های سخت ده کیلو کم کردم
که موقع بارداری خیلی سنگین نشم
اما بااین رژیم پسر تقریبا برگشتم به وزن قبلم تمام زحماتم به باد رفت روزی یک ساعته دویدم
سرم منفجرمیشه وقتی یاداینا میفتم
هیکلمو تو آینه میبینم جیگرم خون میشه
