panah_00 مدیر عضویت: 1401/06/03 تعداد پست: 3142 عنوان وای الاننننن | مشاهده متن کامل بحث + 174 بازدید | 46 پست ی تاپیک خوندم خیلی ترسناک بود خونه تنهام میترسم برم تو اشپزخونه از تو اشپز خونه صدا میاد😬😬😬چرا من باید اینو مخوندم داستان زندگی من از رمان رمان تر شاید ی روزی نوشتمش🕊 1404/05/19 | 08:20 0 نفر لایک کرده اند ... گزارش تاپیک نامناسب
panah_00 مدیر استارتر عضویت: 1401/06/03 تعداد پست: 3142 والا🤣 بروووو😬😂😂😐 داستان زندگی من از رمان رمان تر شاید ی روزی نوشتمش🕊
panah_00 مدیر استارتر عضویت: 1401/06/03 تعداد پست: 3142 پ چرا من نترسیذم جدی میگییی داستان زندگی من از رمان رمان تر شاید ی روزی نوشتمش🕊
panah_00 مدیر استارتر عضویت: 1401/06/03 تعداد پست: 3142 اره بخدا چی بگمترسیدم من چون یکی از اطرافیان جن خونشون بوده از نوعه خوباش البت یاد اونم افتادم دیگ داستان زندگی من از رمان رمان تر شاید ی روزی نوشتمش🕊
donyay عضویت: 1399/03/02 تعداد پست: 26788 چی بگمترسیدم من چون یکی از اطرافیان جن خونشون بوده از نوعه خوباش البت یاد اونم افتادم دیگ جن خوب ب ادم روزی میده این بین خودمون باشه ب کسی نگو البته ب شرطی روزی میده ک ادمی ک تو اون خونست واااقعا خوب باشع کارما💫
panah_00 مدیر استارتر عضویت: 1401/06/03 تعداد پست: 3142 جن خوب ب ادم روزی میده این بین خودمون باشه ب کسی نگو البته ب شرطی روزی میده ک ادمی ک تو اون خونست وا ... پشمامممم میدونی اذیتشون نمیکرد ی بچه داشت چف حتی وقتایی ک کار داشتم بچه رو برام نگه میداشتو... داستان زندگی من از رمان رمان تر شاید ی روزی نوشتمش🕊
donyay عضویت: 1399/03/02 تعداد پست: 26788 پشمامممم میدونی اذیتشون نمیکرد ی بچه داشت چف حتی وقتایی ک کار داشتم بچه رو برام نگه میداشتو... جنه بچه رو نگه میداشت؟؟؟؟ کارما💫
panah_00 مدیر استارتر عضویت: 1401/06/03 تعداد پست: 3142 جنه بچه رو نگه میداشت؟؟؟؟ اره گف خودشم ی بچه داشته گف سوت میزد براشون شعر میخوند فقطم با اون خونوادهه دوست بوده همین گف ی مدت رفته بودن از خونشون گف هرکی میرف خونه اینا گف یکاری میکرد از خونه بره یعنی همه وجودشون دیده بودن داستان زندگی من از رمان رمان تر شاید ی روزی نوشتمش🕊
donyay عضویت: 1399/03/02 تعداد پست: 26788 اره گف خودشم ی بچه داشته گف سوت میزد براشون شعر میخوند فقطم با اون خونوادهه دوست بوده همین گف ی مد ... برگام کارما💫
panah_00 مدیر استارتر عضویت: 1401/06/03 تعداد پست: 3142 برگام بخدا راس میگممبعدش ی شب یکی رفته بود خونشون بخوابه کاری کرده بود از اونجا رفته بود ی مدت با این خونوادهم قهر مرده بود گفته بود چرا رفتن ی هشر دیک منو نبردن با خودشون داستان زندگی من از رمان رمان تر شاید ی روزی نوشتمش🕊
panah_00 مدیر استارتر عضویت: 1401/06/03 تعداد پست: 3142 برگام زنگ زدم نامزدم ی چیزی بگه ک نترسم بعد قبلن ی فیلم ترسناک دیدیم باهم میک یادتع چی شد😐😂😐😂 داستان زندگی من از رمان رمان تر شاید ی روزی نوشتمش🕊
atreen79 عضویت: 1404/03/05 تعداد پست: 5432 جن ها صبح ساعت ۴ پرواز میکنن اونطرف کره زمین که شب هست ، کارشون اینجا تموم میشه 🤣🤣 ✅ یاد بگیر صبر کنی ، هر چیزی تو زمان خودش اتفاق بیوفته🕛
panah_00 مدیر استارتر عضویت: 1401/06/03 تعداد پست: 3142 جن ها صبح ساعت ۴ پرواز میکنن اونطرف کره زمین که شب هست ، کارشون اینجا تموم میشه 🤣🤣 اع خدارو هزار مرتبه شکرررر😂😂😂 داستان زندگی من از رمان رمان تر شاید ی روزی نوشتمش🕊
atreen79 عضویت: 1404/03/05 تعداد پست: 5432 اع خدارو هزار مرتبه شکرررر😂😂😂 اره بابا اونا روزا کار نمیکنن ، شب کارن ، سختی کار بخوره زود بازنشسته کنن خودشونو🤣 ✅ یاد بگیر صبر کنی ، هر چیزی تو زمان خودش اتفاق بیوفته🕛
panah_00 مدیر استارتر عضویت: 1401/06/03 تعداد پست: 3142 اره بابا اونا روزا کار نمیکنن ، شب کارن ، سختی کار بخوره زود بازنشسته کنن خودشونو🤣 خوبه خیالم راحت شد خدا خیرت بدهههه😂😂😂 داستان زندگی من از رمان رمان تر شاید ی روزی نوشتمش🕊