تا حالا اتفاق ماورائی براتون اتفاق افتاده ؟؟؟

چ جالللب

آخرش بابات کارمند کجا شد؟

برای خودم پیش نیومد ولی برای اشناهم اتفاق افتاد که توی باغ وحش کار می کنه. یه روز یه خانمی میاد و بهش میگه اگه صدقه ندی یه اتفاق بد برات میفته. این اقا صدقه نمیندازه و وقتی داشته بالای قفس شیر سیم کشی می کرده یهو پاش میره داخل قفس. ولی خدا رو شکر سریع پاش رو برداشت و شیر متوجه نشد

یکی ازدوستامون تعریف میکردکه شوهرش رفته بوده توی باغشون سربه پرتغال هاشون بزنه،ازکوچه که داشته میرفته دیده که یه پیرمرده بالباسهای سفیدوصورت مهربونی یه گونی روشونه اش دلشته پرتغالهای پوسیده توی کوچه روجمع میکردهااخه اون اطراف همش باغه پرتغاله،بهش میگه حاجی بیابریم پرتغال تازه بهت بدم اونم خوشحال میشه ومیره بعدکه ازش میگره خیلییی دعای خیربه جون حودش وزن وبچش میکنه وقتی هم که کمی دورشده ازش میگه راستی منتظرامام زمان باشیدبه زودی ظهورمیکنن،طرف میگه باشه چشم تابرمیگرده که بره یهویی حواسش میشه که گفته برمیگرده میبنه نیست این کوچه اون کوچه دنبالش میگرده ولی نمیبینتش😢

فکر کنم این خانم با جن سر و کار داره. اخه بهش میگه اسمت مهدی نیست اسمت محمده. جن ها معمولا با اسم ادم ها کار دارن

منم ١٦ سالم يه فالگير كه ميگفتن مديوم هم هست  و سوئد زندگي ميكرد فالي برام گرفت كه تا الان همش درست درومده از سن ازدواج و شغل شوهرم و زمان ازدواج خواهرم اينده شغلي بابام و برادرم و همه رو درست گفت

نه ولی یکی از اقواممون یه چیزایی راجع ب کتاب شاه نعمت الله ولی میگه  ک 800 سال پیش توش پیش بینی کرده ک بعدها یه وسیله ای میاد اندازه یه قوطیه کوچیک ک باهاش از این سر دنیا با اون سر دنیا حرف میزنن منظورش موبایل بوده 😑

این اتفاق بدش کو؟

پاش رفت تو قفس شیر. خدا رو شکر به خیر گذشت و مهم اینه که حدس اون طرف درست بوده عزیزم

یه خانمی که چادری بود و با این اقا صحبت کرد.

اره ی بار رفته بودیم گردش ی رود پراب داشت.یک مردبسیازیبا رو دیدم داشت دستش و تواب میشست بمن نگاه کردلبخند زد ب دخترعمم گفتم نگاش کن اون پسررو چقدخوشگله منونگاکردلرخند زد ولی اون گفت نمیبینتش هرچی قسمش دادم ک دروع نگو اونکه اونجاس ولی ب مادرو عممم گفتیم ندیدن.ازون روز چندماه افسردگی گرفتم