ازش خسته شدم..همش حرف من رو میبره تو فامیل..با پسرعموم عقدم ..دیروز عموم اومده میگه جمع کن تا عروسی میگیریم بیا خونه خودمون گفتم چرا؟؟
میگه ریز کارات رو تو فامیل جار میزنه....مثلا یه شب من بخاطر گرمازدگی بیمارستان بستری بودم گفته یه شب خونه نیومده..من با این دیوانه چکار کنم؟از طرفی نمیخام زود عروسی بگیرم..با عجله که نمیشه...
سخته واقعا ...
دعوا کن باهاش و به ده تکه مساوی تقسیمش کن، با پدرتم درمیون بذار
به پدرت بگو
چرا عجله مگ نمیشناسیشون زود بری خونت ک بهتره
من بودم دهن زن بابارو سرویس میکردم
چند وقته عقدی؟
چند ساله زن بابات شده؟
به پدرت حتمااا بگو. این سلیته میخواد خونه رو بگیره دستش
حتما هم عموت بگه مه بابلت نگه. از خودت دراوردی
دوران عقدبدون زن باباهم سخته چه رسدبازن بابازودترعروسی بگیر
بابات باید باهاش برخورد کنه
کاش ب عموت میگفتی این حرفا رو ب بابات بگن بلکه دهن زنشو ببنده
دیگه فامیل اونو میشناسن که به خودت نگیر با بابات حرف بزن که یکم بهش تذکر بده
دیگه این مدتم تحملش کن
اگه همیشه عادت همینه خیلی محترمانه بهش بگو چرا حرف میبری میاری نزار رو زندگیت تاثیر بزاره
وقتی رفتی سر خونه زندگی خودت راحت میشی ان شاالله
