2777
2789
خیلی خوبه من ک خواب‌ام چرت

اره ولی خاب چرتم میبینم 😂😂

♥️در کلاس درس خدا :اونی ک ناشکری میکنه :ردمیشه،اونی ک ناله میکنه :تجدید میشه،اونی ک صبر میکنه:قبول میشه،اونی ک شکر میکنه:شاگرد ممتاز میشه.♥️خدایا شکرت ♥️

چقد جالب

من بعضی وقتا خابایی ک میبینم تو واقعیت برام اتفاق میفته خودمم در عجبم مثلان ی خابی چند ماه پیش دیدم بعد عین همون خاب تو زندگیم اتفاق افتاد 

♥️در کلاس درس خدا :اونی ک ناشکری میکنه :ردمیشه،اونی ک ناله میکنه :تجدید میشه،اونی ک صبر میکنه:قبول میشه،اونی ک شکر میکنه:شاگرد ممتاز میشه.♥️خدایا شکرت ♥️

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

چرا می‌بینی گلم ولی بعضی وقتا اینقدر خاب انسان عمیق هست ک وقتی بیدار میشع یادش نیست چی دیده یا خابی ...

جالبه

ما چه میدونیم آدمایی که امروز می بینیم، با چه حالی سرپا هستن... پس یا مهربون باشیم یا "ساکت"

من بعضی وقتا خابایی ک میبینم تو واقعیت برام اتفاق میفته خودمم در عجبم مثلان ی خابی چند ماه پیش دیدم ...

منم بابام میخواست خونه جدید بخره تو خواب دیدم با سطل دارم آشپزخونه ای میشورم بعد چند روز بابام اومد گف خونه خریدم داشتم تو آشپزخونه میشستم برگام ریخت یاد خوابم افتادم 

ختم قران انجام میدم کسی خواست درخواست بده بخاطر مشکلات مالی

منم بابام میخواست خونه جدید بخره تو خواب دیدم با سطل دارم آشپزخونه ای میشورم بعد چند روز بابام اومد ...

چه باحال

♥️در کلاس درس خدا :اونی ک ناشکری میکنه :ردمیشه،اونی ک ناله میکنه :تجدید میشه،اونی ک صبر میکنه:قبول میشه،اونی ک شکر میکنه:شاگرد ممتاز میشه.♥️خدایا شکرت ♥️

جالبه

اره 

♥️در کلاس درس خدا :اونی ک ناشکری میکنه :ردمیشه،اونی ک ناله میکنه :تجدید میشه،اونی ک صبر میکنه:قبول میشه،اونی ک شکر میکنه:شاگرد ممتاز میشه.♥️خدایا شکرت ♥️

یه چیز ترسناک بگم اسی 

من وقتی بچه بودم یه عروسک داشتتم ازونا که پولیش بود سرشون دراز بود هروقت شبا این عروسکمو پیش خودم میخوابوندم خواب تکراری یک زن کچل مریض رو‌میدیم با بچش دارن زندگی میکنن ۳ بار این خواب تکراری رو دیدم دقیقا هروقت اون عروسک پیشم بود و دیگه نذاشتم پیش خودم شبا ۸-۹ سالم بود شاید 

جنگیدن بلدم ولی بعضی هدف ها ارزش جنگیدن ندارن.

یه چیز ترسناک بگم اسی من وقتی بچه بودم یه عروسک داشتتم ازونا که پولیش بود سرشون دراز بود هروقت شبا ا ...

پشماممم هنوزم داری عروسکرو؟

منم خواب ترسناک دیدم خیلیییی بد کابوس بود از خواب پاشدم جیغ کشیدم دوباره خوابیدم همون خوابو دوباره دیدم دوباره با جیغ پاشدم دفعه سوم خوابو دیدم ترسیدم یهو چشمامو باز کردم رو صندلی اتاقم ب مرد فوق العاده قد بلند نشسته بود ک اصلا صورتش مشخص نبود موهاش یکوچولو حالت داشت و بلند بود نارنجی بود جوری ک کل صورتشو پوشونده بود در یک چشم بهم زدن ناپدید شد و خودم دیگ خوابم نبرد تا صبح

ختم قران انجام میدم کسی خواست درخواست بده بخاطر مشکلات مالی

پشماممم هنوزم داری عروسکرو؟منم خواب ترسناک دیدم خیلیییی بد کابوس بود از خواب پاشدم جیغ کشیدم دوباره ...

نه دیگه خراب شد انداخت دور مامانم الان ۲۵ سالمه ۱۸ سال پیش بود ولی قشنگ یادمه 

کلا بچگی خواب بد زیاد می‌دیدم ما ترکیم یبار دیدم از پله های زیر زمین مون یه زن با موهای شلخته و چشمای سیاه داره میاد بالا به من میگه بالاخره می‌برمت به فارسی می‌گفت هنوزم که هنوزه از پله ها میترسم 

جنگیدن بلدم ولی بعضی هدف ها ارزش جنگیدن ندارن.

نه دیگه خراب شد انداخت دور مامانم الان ۲۵ سالمه ۱۸ سال پیش بود ولی قشنگ یادمه کلا بچگی خواب بد زیاد ...

پشمام 

منم دیدم اینچیزهارو ولی تو همین سالها سریع در رفتن 

برا تو ترسناک تره صحبت کرده باهات

ختم قران انجام میدم کسی خواست درخواست بده بخاطر مشکلات مالی

پشمام منم دیدم اینچیزهارو ولی تو همین سالها سریع در رفتن برا تو ترسناک تره صحبت کرده باهات

من فقط خواب دیدم خداروشکر تو واقعیت ندیدم و تو بچگی هم خیلییی می‌دیدم همیشه می‌گفتم خدا کنه زود بزرگ شم خواب بد نبینم دیگه الان یادم نمیمونه نمی‌دونم چرا به هیچکسم نمیگفتم واقعا اذیت میشدم

جنگیدن بلدم ولی بعضی هدف ها ارزش جنگیدن ندارن.

من فقط خواب دیدم خداروشکر تو واقعیت ندیدم و تو بچگی هم خیلییی می‌دیدم همیشه می‌گفتم خدا کنه زود بزرگ ...

منم به هیچکس نگفتم چون کسی جدی نمیگیره و خب ممکنه مسخره کنه

ختم قران انجام میدم کسی خواست درخواست بده بخاطر مشکلات مالی

منم به هیچکس نگفتم چون کسی جدی نمیگیره و خب ممکنه مسخره کنه

نه من میگفنم باور میکردن ولی نمی‌دونم چرا خودم از گفتنش اجتناب میکردم 

بیارم ۱۲ سالم بود داییم چندماه پیشش فوت شده بود ما می‌خواستیم با اتوبوس بریم جایی شبش خواب دیدم داییم اومده دستمو گرفته میگه بامن بیا بریم یه جایی کاملا تاریک بود فقط منو اون مشخص بودیم جیغ داد کردم نرفتم باهاش ولی فرداش تا برسیم میگفتم الان اتوبوس چپ می‌کنه میمیرم

جنگیدن بلدم ولی بعضی هدف ها ارزش جنگیدن ندارن.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز