باووووورم نمیشددددد،دستو پام یخ کرده بود ماتم برده بود ،تو هنگ بودمممم
۱ساعت بعد زباله هارو گرفتم دستم ببرم بیرون ،دم در همسایه کفشی نبود،حتی فقط کفشای مرده
خونه ی ما وسطای کوچه هست ،چون صبحی بود و اکثرا همه سرکار بودنماشین زیادی تو کوچه پارک نبود فقط ۲ ۳تا