2777
2789

من عاشقشونم بچه آخر یه خونواده پرجمعیتم که همه ازدواج کردن اما مدام خونه ماهستن مادرم زن مهربون و ساده ای اما تحت تاثیر خواهرام..الان سنم که رفته بالا ۳۵ سالمه سالها کار کردم درس خوندم و نشد ازدواج کنم خیلی محدودیتها اذیتم میکنه برام تصمیم میگیرن کی کجا برم اجازه نمیدن شبها حتی با دوستام یه رستوران برم با هزینه خودم درسمو خوندم لباسمو میخرم کلاسای مختلف میرم البته همش یواشکی چون حقوقمو‌بفهمن توقع ایجاد میشه ..تو خونه ام کمک میکنم اما ازین سختگیری خسته شدم چهارسالم هست با کسی رابطه عاطفی دارم اما هرسری بهونه میاره پاپیش نمیذاره اون شده دلخوشیم شما بودین چیکار میکردین

ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.

قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.

تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.

لینک 100% رایگان تست DMB

اول که اون رابطه سمی رو تموم میکردم 

بعدم هرکاری که خودم صلاح میدونستم میکردم 

مثلا اگه برنامه می‌ریختم با دوستام برم رستوران 

به مامانم میگفتم من امشب کار دارم یکم دیرتر میام 

دیگه جزئیات رو نمیگفتم تا دخالت ایجاد نشه اگرم 

مجبور شدم میگم نصیحت هاشونم گوش میدم تهش میگم 

خداروشکر که دیگه بچه نیستم درحدی هستم که خودم. بتونم برا خودم تصمیم بگیرم ممنون از نگرانی تون ولی 

فک کنم دیرتر بیام و تمام خداحافظی میکردم همین 

برای همه کارام اینجوری میکردم تا کسی دخالت نکنه 

تواضعی عزت بخش                                               به خدا تواضع کن و در برابر فرامینش مطیع باش تا زورگویان نتوانند تو را ذلیل و فرمانبردار خود کنند            ارزش هرفرد متناسب با فرمانده اوست 💕
خب با اون آقا که رابطه عاطفی داری،مهلت زمانی تعیین کن،اول تکلیفتو با ایشون معلوم کن،برای رهایی از رف ...

بهش گفتم آخرین بار جدی حرف زدم گفت تا خونه نخرم نمیتونم دست خالی بیام جلو‌نمیدونم واقعا

پولاتو جمع کن ی خونه رهن یا اجاره کن

اصلا اجازه نمیدن تنها باشم اگه برن مسافرت زنگ میزنن خواهربرادرام بیان پیشم چه برسه مستقل شم خیلی منفعل نبودما خیلی ام جنگیدم ولی حریف چندنفر میتوننم بشم

دلیل منطقی داره ک چهار سال هست و هنوز پا پیش نمیزاره ؟

اصلا پسر عاطفی نیست همه چیو‌با منطق میسنجه میگه من میخوامت صبر کن شرایطم اوکی شه دوسشم دارم نمیخوام از دستش بدم خیلی جاها حمایتم میکرد

اول که اون رابطه سمی رو تموم میکردم بعدم هرکاری که خودم صلاح میدونستم میکردم مثلا اگه برنامه می‌ریخت ...

اینکارو این اخرا کردم با دوستام یه سفر ۲۴ ساعته رفتم تو کل سفر مدام بهم زنگ میزدن الان به بابات میگیم وقتی ام اومدم خونه همه ریختن سرم که صاحاب نداری مگه و... از دماغم درآوردن ..

اینکارو این اخرا کردم با دوستام یه سفر ۲۴ ساعته رفتم تو کل سفر مدام بهم زنگ میزدن الان به بابات میگی ...

عزیزم من جات بودم همون اول جواب میدادم با نهایت احترام میگفتم مامان جان من 24 ساعت اومدم با دوستام بیرون بعدش میام خونه باهم صحبت میکنیم تمام بعدش سایلنت میزاشتم گوشیمو میرفتم خوشگذرونی مو میکردم بعدم که اومدم همههههه چیو به کتفم میگرفتم میدونم چی میگی چون مامان و بابای منم اینجورن باوجود اینکه من بچه اولم و ازدواج هم کردم بازم همینجورین دیگه اخلاق خانوادت همینه عزیزم قبولش کن تا آرامشت بهم نریزه دیگه عادت کن بنظرم بعدش که اومدی هرررچی گفتن هیچی نگو و به کتفت بگیر تهشم هرررچی گفتن بگو خب باشه درهمین حد اولش خیلی سخته ولی چندسال بگذره دیگه میفهمن من مامانمو خالم و اینا متوجه شدن وقتی اینجوری میکنم ساکت میشن 

تواضعی عزت بخش                                               به خدا تواضع کن و در برابر فرامینش مطیع باش تا زورگویان نتوانند تو را ذلیل و فرمانبردار خود کنند            ارزش هرفرد متناسب با فرمانده اوست 💕
بهش گفتم آخرین بار جدی حرف زدم گفت تا خونه نخرم نمیتونم دست خالی بیام جلو‌نمیدونم واقعا

امکان خونه خریدن هم زمان مشخصی می طلبه،فقط حواستو جمع کن الکی سرگرمت نکنه،دوستی با ایشون هدفدار باشه نه وقت گذروندن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792