یه حرفایی رو دلم مونده که نمیتونم به شوهرم بگم! امکانش هس زندگیم از هم بپاشه...
از طرفی عذاب وجدان دارم که اون با من صادقه!
خدایا چیکار کنم😭
بگو
خب اونم فکر میکنه شما باهاش صادقی
شاید شما هم فکررر میکنی باهات صادقه.... به هر حال هرکسی گذشته ای داره که شاید به دیگران نگه هرگز ... این که عجیب نیست
بگو
از گذشته درس بگیر و تجربه ها رو بردار، بدی ها رو ادامه نده و اگر خلاف یا بی راهه رفتی پشیمون باشی و توبه کنی کافیه.
چیزی نگو و دفتر گذشته رو ببند و توجه و محبتت رو بذار رو همسرت
گذشته درگذشتع فراموش کن گناهتوفقط پیش خودخدااعتراف کن وتوبه کن وسلام
سنی نداشتم که به خاطر پافشاری پدربزرگم با پسر داییم زورکی ازدواج کردم... که البته خدابیامرز افتاد مرد منم از فرصت استفاده کردم با بخشیدن مهریم طلاق گرفتم! شناسنامم هم عوض شد ولی باز هم تا اینجاشو به شوهرم گفتم... اما بعدشو نه
تو گذشته ات هرچی بوده تموم شده..مشخصه الان پشیمونی..پس از خدا بخواه ببخشه.لازمم نیس به شوهرت بگی..از این به بعد باهاش صادق باش
كذشتت گذشته
اگر اين رازها كاملا مربوط به گذشته است و الان دنبال خودت نمي كشي و تو زندگي الانت اثر نداره لازم نيست بگي
همه اشتباه دارن مهم اینه که الان انجام ندی گذشته تمام شد
گناه روفقط باید پیش خدا اعتراف کرد وطلب مغفرتوبخشش کرد ن بندش
خب
همه ماها اشتباه داریم ادم باید خودشو ببخشه وقتی خدا میبخشه چرا خودت نمیبخشی همه چیز گزشتم لازم نیس ادم به شوهرش بگه
مگه بعدش چی شد
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
