وقتی خواستگار میومد براتون
یا نامزد کردین و ....
خوشحال بودید؟
من اصلا دلم نیمخواد خواستگار ، وقتی هم که بیاد دلم میگیره طبیعیه ؟
خیلی وابسته مامانم هستم ۲۰ سالمه
بچه های دانشگاه خیلی عاشق نامزدشون هستند البته اونا زیاد وابسته خانوادشون نیستند شاید به خاطر اینه
حس بد میگیرم
روم نمیشه بگم نمیخوام ازدواج کنم
منم مثل توام
بزور شوهرم دادن آخرش🤣
چی بگم والا خانواده من انقدر اذیتم کردن که نامزدم تنها خانوادمه
من فک میکرد شاهزاده با اسب سفید از آسمون اومده
البته بچه بودم نمیفهمیدم
منم وابستخ
منم دلم میگرف ب حدی ک پدرم میگف اینا چ عیبی دارن همش رد میکنی حق میدم بهت
من چون با همسرم دوست یودم دل تو دلم نبود و از خدام بود و باهمه جنگیدم بخاطرش
من با همسرم دوست بودم برای همین خوشحال بودم…اما اون موقع ۲۱ سالم بود و خیلی رو اسمونها بودم، بعدش خیلی غصه دور شدن ازخانوادمو خوردم…
خب عزیزم از یع جایی به بعد باید ازدواج کنی طبیعه که دوسشون داری ولی کسیو که دوسش داری پیدا کنی فکر و ذکرت میشه اون
منم اوایل از نامزدی خوشم نمیومد حس میکردم زوده برام ولی به مرور خوشم اومد و ذوق میکردم مخصوصا که با طرف مقابل وقت زیاد بگذرونی بیشتر خوشت میاد
من همیشه تو لاک و غار خودم بودم آدم ک میگفتن و عاشق ازدواج بودنو هیچ وقت درک نکردم دیگ ایقدر همه رد کردم ک خانوادم باهام برخورد کردن همش میگفتن الان رد کنی بعد کسی نمیاد..... نمیفمم حقققققق داراییییی ب نظرم
سنت کمه فکر ازدواج نباش
۲۴ به بعد برو توی فکرش
وابستگیتم کم کن در اینده برات اذیت کننده میشه
