شماره منو اصلا نداره چون انتخاب پسرش بودم از اول مخالف من بود
عروسای دیگه رو مادره انتخاب کرده
حالا اوایل خیلی بهم بی احترامی میکرد منم دبگه کات کردم نرفتم خونش شش ساله ازدواج کردم فقط یکبار اومد خونم اونم چون میخاست بره مکه اومد خدافظی
بعد امسال به اصرار شوهرم عید رفتیم خونش دیگه بی احترامی نکرد
اینارو گفتم تا اینو بگم
نمیدونم چرا جلو من همیشه زنگ میزنه به جاریام یا تولدشونو تبریک میگه
یا مثلا من برا ناهار اونجام سریع زنگ میزنه به یکی از جاریام میگه پاشو برا ناهار بیا اینجا
یا مثلا زنگ میزنه به یکی دیگه از جاریام که از روستا ماست اوردی و ...
چرا اخه جلو من به اونا زنگ میزنه