2777
2789
عنوان

تنفرم نسبت به خانواده ی شوهر

904 بازدید | 30 پست

بچه ها واقعا مریض شدم، یاد حرف های مادرشوهرم، پدرشوهرم برادر شوهرم میفتم، دست و پام سست میشه قلبم درد میگیره، بچه ها کاشکی هیچ وقت عروس این خانواده نمیشدم، من متنفرم ازشون، وقتی بهش فکر میکنم قراره 50سال دیگه با اینا زندگی کنم تنگی نفس میگرم، این چه کاری بود من کردم 

❤🫀

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و *کاملاً رایگان* با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید .

منو هم خیلی اذیت کردن.من هم قلب درد میشم وقتی یاد آتیش هایی که تو زندگیم انداختن میفتم.من هم سلامت جسمیم رو از دست دادم هم روحی.

من سفت و سخت دنبال مهاجرتم حتی به یک شهر دیگه.به قول شما نمیتونم تحمل کنم این همه سال دیگه بااینا تو یه شهر زندگی کنم.

منم همین طورم  

سلام😢لطفا برای آوردن رتبه توکنکور۱۴۰۱ و زندگیم (خونمون تموم بشه و بتونیم ماشین بگیرم و همسرم داخل یه شغل خوب استخدام بشه🥺(قلبـ♥️های شما دوستان بهتر از قلب های ماست )برام دعا کنید و صلوات بفرستید انشاالله به هر آنچه که می خواهید برسید 🤲🏻

همه همینن فقط باید دوری کرد دوری دوری  دوری 

همین که برگی از درخت نمیفته دلم بهت گرمه خدا ❤️❤️نینی سایتی ها رو دوست دارم ❤️ اگه نظر منفی بزاری جوابتو نمیدم متاسفم ولی با انرژی بد همراه نمیشم 🌸🌸 آقایون درخواست دوستی ندن متعهد و متاهل هستم 💍

منم همینطور

ارتباطم باهاشون در حد سالی یکی دوبار چون نیش مثل عقرب و مار دارن

هر بار میرم یه حرفی میزنن نمیرم تا ۶ ماه

عیدم نرفتم شوهرمو پر کردن شوهرمم میگفت طلاقت میدم

منم گفتم از خدامه


جالبه بدوني خانواده هاي شوهر هم ميگن چه غلطي كرديم اين عروس رو گرفتيم

دقیقا مادرشوهرم میگه از عروس بزرگ که شانس نیاوردیم اما خدا پشت و پناه زن و بچه ی پسر کوچیکم(پسر کوچیکش هنوز ازدواج نکرده هنوز از همین حالا تسلیت میگم به عروس کوچیکه

❤🫀

شوهر من به شدت وابسته به خانواده اش هست غیرقابل تحمل 

اونام از خداشونه که پسرمون همیشه پیش ماست خانمش هم جرات نمیکنه حرف بزنه بچم هم عاشق اوناست همیشه و همه جا باید با ما باشن 11 سال زندگی مشترک تا بحال مسافرت دوتایی نرفتم مهمونی بازار هنیشه با مان

منم از این همه نزدیکی حالم بهم میخوره وقتی میبینم بچم منو به اونا ترجیح میده و اونام بیشتر اونو سمت خودشون میکشن ازشون متنفر میشم

منم همینطورارتباطم باهاشون در حد سالی یکی دوبار چون نیش مثل عقرب و مار دارنهر بار میرم یه حرفی میزنن ...

بابا خب ادم نمیکشه چقدر دیگه جنگ و اعصاب، خدا ازشون نگذره اینجور دختر مردمو نابود میکنن

❤🫀
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792