شوهر من به شدت وابسته به خانواده اش هست غیرقابل تحمل
اونام از خداشونه که پسرمون همیشه پیش ماست خانمش هم جرات نمیکنه حرف بزنه بچم هم عاشق اوناست همیشه و همه جا باید با ما باشن 11 سال زندگی مشترک تا بحال مسافرت دوتایی نرفتم مهمونی بازار هنیشه با مان
منم از این همه نزدیکی حالم بهم میخوره وقتی میبینم بچم منو به اونا ترجیح میده و اونام بیشتر اونو سمت خودشون میکشن ازشون متنفر میشم