فقط لنگ منه تو این زندگی
اصلا شاید اونموقع خودم کمک کردم طلاق بگیره
من آدم بی نهایت استرسی ام از استرس لکنت زبون گرفتم کلا زبونم قفل میشه تا یمدته دست لرزه داشتم و...
فقط بخاطر بابای روانیمه مشکل اعصاب داره از یطرفم معتاده . واقعا زندگی باهاش جهنمخ خرجی هم که اصلا نمیده بیکاره ما شکم اونو سیر میکنیم درین حد
مامانم هیچ پشت و پناهی نداذه میگه من میتونم برم ولی تو و برادرت چی ! بیشترم بخاطر من میترسه یهو سکته ای چیزی کنم میگه دختره این مرده اذیتش میکنه🥲
کاش خدا ی بخت عالی نصیبم کنه دیگه خسته شدم از بیکسی