🥹🥹🥹🥹🥹
من و باباش مردیم
دختر بزرگترم اذیتم کرده بود
بعد شوهرم هردوشونو برد باشگاه
بعد که برگشتن من و دختر بزرگم عادی حرف میزدیم
یهو این کوچیکه گفت
مامان با لیانا اشتی کردی؟گفته بله عزیزم
گفت مرسی که قلب به این مهربونی داری،..
اخ که نگم از قلبم🥹🥹🥹🥹😍😍😍😍😍
بعد همین دختر ملوس و شیرین بی نهایت چسب باباش شده
شبا جای من پیش باباش میخوابه
صبحام بیدار میشه گریه میکنه میگه بابا باید بیاد خونه نره سرکار
بعد زنگ میزنه به باباش و میگه بابا بیا خونه
واسه همه ی کاراش میگه باید بابا بیاد
تو هر شرایطیم که باشه خوشحال ناراحت هیجانزده
باید باباش بغلش کنه🥹