من هیچوقت نتونستم درست برای کنکورم تلاش کنم
درصورتی که قبلش واقعا عالی بودم پتانسیل رسیدن به بهترین رشته ها رو داشتم ...
خیلی طولانیه که چرا ولی هم بیماری های مختلفی سال های کنکورم اومد سراغم هم خانوادم واقعا بهم ظلم کردن
یکاری کردن همون سال اول که من بعدش نتونستم کمر راست کنم
اصلا نمیخوام بازشون کنم ولی تاپیکای قدیمیم همه چیو گقتم...بعد چندسال ناکامی رفتم آزاد اونم چیزی که ازش نفرت داشتم
پدرم فقط انگار میخواست عذاب منو بیشتر کنه تو این سالها هرکاری میکرد که من نتونم موفق شم و بعدش هم به اجبار گفت چیزی برم که میدونست متنفرم
رفتم ولی داشتم دق میکردم
نمیخوام اصلا اسمشو بیارم
ولی بیزارم از رشتم
هرروزم بحث با پدرم
دوباره مرخصی گرفتم که کنکور بدم و امسال تازه درس خوندنو شروع کردم ولی الان شرایطم جوریه که چون دیر هم شروع کردم فکر میکنم در بهترین حالت ده پونزده هزار میشم و بازم باید برم رشته ای که نمیخوام
و فکر اون روز نتایج دیوونم میکنه که این رتبه رو آوردم
دوباره خودمو باختم ....
من شرایط روحی مناسبی ندارم همش فکر خودکشی میاد تو سرم میگم همین حالا خودتو راحت کن به اون روز نرسی ..
واقعا از خودم متنفرم...خانوادم دم به دقیقه تهدیدم میکنن دیگه قبول نشی جایی تو خونه نداری و بدنم میلرزه
هر صبح با ترس پا میشم با ترس میخوابم
روزی نیست که هفت هشت تا قرص نخورم
ولی آرزوم بود داروساز بشم ....که فکر کنم هیچوقت بهش نمیرسم ....چون امسال نشه دیگه نمیذارن کنکور بدم همین الانشم ۲۱ سالمه و همش خانوادم سنمو تو سرم میزنن و توی این سن حس میکنم شکست خورده ترین آدم زمینم و از همه دنیا عقبم
شاید هیچکس جز دکتر متخصصم منو نمیفهمه
من دیگه هیچیم سالم نیست ....