خیلی ناراحتم اونقدر که دیشب فقط اشک میریختم .بخدا به هیچکس تا حالا در مورد بچه شون حرفی نزدم ولی همه فامیل حتی فامیل خودم مسخرم میکنن.چندبار جوابشون دادم .دو شب پیش هم دوباره همین جریان پیش اومد و جواب دادم بچه مال منه و منو شوهریم دوست داشتیم دختر داشته باشیم.با لحن توهین امیز جواب داد شتر در خواب بیند پنبه دانه.خیلی اون لحظه از درون دلم شکست ولی به روی خودم نیاوردم و با لبخند جوابشو دادم.بعد از اون روز دیگه تصمیم گرفتم هیچ مهمونی فامیل شوهرم و فامیل خودم شرکت نکنم .اینجوری حداقل باعث ناراحتی خودم و تاثیر روی دخترم نمیشن.الان که دارم این متنو مینویسم اشکم اومده .پیش خدا شکایت همشونو کردم که اینجوری دلمو شکوندن.