هررررر كاري ميكنم خواب به چشمم نمياد، اول يكم به كاراي روي هم تلمبار شدم فكر كردمً، بعد دلم گرفت و كلي گريه كردمً، بعد دلم واسه بابام تنگ شد كه چند ماهه نديدمش، بعدم واسه مامانم كه اتاق بقلي خوابيده ، بعدم يكم فكر عشقاي بي سرانجامم افتادم بعد يكي هم زدم تَو سر خودم كه خجالت بكش روزيً هزار بار عاشق ميشيً 😬😬😬 بعد اينننننن همه يادم افتاد عصر قهوه خوردم ساعت ٩ شبم ي ليوان چايي و نخوابيدن من هيچ ربطي به اون عمليات پيچيده بالا نداره 😬😬😬😬😬
و من اکنون در حوالیِ بیست سالگی دانستم که عشق غمگین است وقتی تو آنجا در تمامِ عکس هایت میخندی و من اینجا ذره ذره تمام میشوم...ميشه يه صلوات براي ارامشم بفرستيد،خواهشا🙏🏻
امروز به این فک میکردم که ادم یبار دنیا میاد یبارم میمیره من تو این دنیا چیزی به اسم بابا نداشتم تاحالا بابا رو نگفتم اصلا نمیدونم بابا داشتن چیه واین برای یه دختر خیلی سخته خیلی سخت
و من اکنون در حوالیِ بیست سالگی دانستم که عشق غمگین است وقتی تو آنجا در تمامِ عکس هایت میخندی و من اینجا ذره ذره تمام میشوم...ميشه يه صلوات براي ارامشم بفرستيد،خواهشا🙏🏻
امروز به این فک میکردم که ادم یبار دنیا میاد یبارم میمیره من تو این دنیا چیزی به اسم بابا نداشتم تاح ...
عزيز دلم هر كسي ي قسمتي داره، چيزي كه دست تَو نيست براش غصه نخور، كاري نميتوني كنيً، خيليا هستن پدر دارن وليً دور از جون دزده يا معتاده همشً زندان، خيليا هستن پدرشون مريضه، خيليا هستن پدرشون جانبازه و هر روز شاهد زجر كشيدنش هستن، خيليا هستن پدرشون دنبال خوشً گذروني خودشه، بعضيام پدر همشً دنبال كار، بعضيام پدراي خوبي دارن، ببين عزيزم منم پدرم هميشه توي بدترين شرايط كاري بودن و خونهً نبودن من به دنيا اومده بودمً دو روز پيشم بودًه ديگه نديده منو تااا به قول خودش نصفه نيمه راه ميرفتم دوباره تونسته برگرده گير كرده بودًه توي سيل و بيابوني وسط پروژه ، هر كسي ي جور زندگي ميكنه و بايدً قبول كنه شرايطش رو، هيچوقت حسرت و ناراحتي نكش، مگر اينكه خودت ي كاريو خراب كرده باشيً اونم درس بگير از اشتباهت