من با دخترم دوست شدم باهاش دردل میکنم میدونم خیلی بده ولی مجبورم شما به پسرتون بگید مامان بزرگ و خاله هات چون از وضعیت ما ناراحتن اینجوری میگن بلد نیستن ناراحتیشون رو جور دیگه ابراز کنن بگو تا اینحوری بهت گفتن بیا بریم تو پناهگاهمون مثلا یه اتاق یا یه گوشه به چیزای خوب فک کنیم به یه آینده ی قشنگ یه خونه ی باحال بیا خونه مون رو تصور کنیم از این جور چیزا
یبار ک بچت نیس و تنهایین بهشون بگو من اگ میخاستم بچم تو سختی باشه و احساسش برام مهم نباشه با شوهرم میموندم. الانم بچم حرفای شمارو میفهمه و غصه میخوره من دارم باهاتون رندگی میکنم و بچم خیلی برام مهمه بی احترامی ب اون بی احترامی ب منه باهاش درست رفتار کنید
بله که افتضاحه..
تمام تلاش این مادر باید این باشه که شرایط رو تا جایی که میتونه عادی کنه و عادی هم جلوه بده که اون بچه خیلی فکر نکنه با بقیه فرق داره و بهش باید یاد بده یکی هست مثل بقیه ی آدمها. نه اینکه هی بگه ما وضعیتشان بده و بقیه برامون ناراحتن و حالا بیا بریم تو رویا و تخیل و....
چرا باید رفتار و فحش بقیه رو توجیه کنه؟؟؟؟؟، یا سکوت کنن....
به نظرم چند باری باید بزنه به سیم آخرو تکلیف این قضیه رو معلوم کنه....
شما جای امثال ما نیستین بچه ی من حتی نمیتونه بدون هماهنگی تلویزیون نگاه کنه بعد بگیم همه چی آرومه ما چقدر خوشبختیم؟بچه ی استارتر بهش بد و بیراه میگن بگه عزیزم فحش عادیه؟خونواده استارتر سنتی هستن تو روستا هستن جدا شده رفته سر زندگی اونا تو خونه ۸۰ متری، یا باید ازدواج کنه یا جوری اینهمه رنج رو برا بچش آسون کنه نادیده گرفتن مشکل راه حلش نیست
بگو کاش سر خودت میومد میفهمیدی بچه چی میکشه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
37 ثانیه پیش
37 ثانیه پیش
38 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
