آره عزیزم انشالله که میتونی و به راحتی هم از پسش بر میای.
موقع دردها نفس عمیق بکش، کمتر درد رو حس میکنی. مامان علیرضا هم اینو قبلا اینجا گفته بود. روز زایمان هم ماما که دید موقع انقباض ضربان قلب بچهم پایین میاد بهم گفت نفس عمیق بکش بذار اکسیژن بهش برسه. عمیق ترین نفسهایی که میتونستم رو میکشیدم. این خودش خیلی کمک میکرد که درد رو کمتر حس کنم. همین که یه چیزی حواست رو اون لحظات پرت کنه خیلی کمک میکنه. یه دستگاه کوچیکی هم بود به اسم تِنس که دستم دادن. چهار تا چسب زدن پشت کمرم، هر وقت دکمه این دستگاه رو میزدم یه ارتعاش تو کمرم مینداخت. نمیشد بگی درد رو تسکین میده، ولی اون هم یه لحظه حواس آدم رو پرت میکرد بد نبود.
بعد هم من تو فاصله بین دردها که چند لحظه آروم میشدم به زور میخندیدم و با شوهرم دو کلمه حرف میزدم. البته اگه شوهرم اونجا نبود خوب فرق میکرد. ولی این هم خیلی حالم رو بهتر میکرد. تازه من یه جوری خوابم گرفته بود که داشتم میمردم. شب هم که درست نخوابیده بودم. بعد ماما گفت دراز بکش ضربان قلب بچه رو مانیتور کنیم. منم از خدا خواسته دراز کشیدم. بین دردها چرت میزدم! کلا فاصله دردها سه چهار دقیقه بیشتر نبودها. ولی حدود دو ساعت رو همینجور یه ذره یه ذره چرت زدم. بیچاره شوهرم حتما حوصلهش خیلی سر رفت.
حالا همه میگن زایمانت طولانی بوده، واقعا هم حداقل از 10-11 دردها شدید شده بود، تا 3.5 طول کشید. ولی خودم چون وسطش خوابیدم اون قدر ها به نظرم طولانی نیومد. بعد زایمان هم دیگه اصلا خوابم نمیومد، خوابم رو کرده بودم.
ولی از اون گاز که درد رو کم میکنه استفاده نکردم. از ماما پرسیدم گفت اگه میخوای بهت بدم، ولی یه مقدار آدم رو سست میکنه، منم نخواستم.