آیلین جون ملکا ی عزیز را بردی دکتر؟چطوره؟روغن بنفشه امتحان کردی؟
ن عزیزم نبردم دیشب شوهرم گفت ببریم ک زنگ زدیم نبودش منم خوشحال شدم😊الان بهتره و دیشب تونست بخابه و منم خابیدم و کلی کیف کردم ک خابیدم😀روغن بنفشه راستش خیلی وقته خریدم ولی تا حالا نتونستم امتحان کنم با وجود اینکه خیلی اهل طب سنتی و چیزای گیاهی هستم ولی اینو نمیتونم امتحان کنم دستم ب امتحان کردنش نمیره برای پارمیدا تا حالا ریختی؟
همون فضوله ،دکتر بود ،بعد شوهرش برای الجزایر بود ،فرانسوی صحبت میکردن ،چون تو اون نورگیر دم پنجره شو ...
امان از همسایهی بد. همسایههای ما هم خیلی کثیفند. خونهمون چهار واحدیه، دو واحدش مال یه نفره که مدیر ساختمون هم هست. شلخته و کثیفن. اصلا نظافت نمیکنن، تمام آشغالا و تیرتختههای توی خیابون رو هم جمع میکنن میارن توی مشاعات میچینن. یعنی کارتن و تخته شکسته میندازیم دور، بعد میبینیم توی پارکینگه. خونهمون مشاعاتش وحشتناکه.البته توی طبقهی ما جرات نمیکنن چیزی بذارن و ما هم از آسانسور استفاده میکنیم و طبقات دیگه رو نمیبینیم ولی فاجعه است درکل. ویو و نقشهی خونهمون و اینکه تکواحدیه خیلی خوبه وگرنه نمیموندیم.
منم امروز میخواستم پسرم رو ببرم پارک که بارونی شد. عصری رفتیم آشغال انداختیم فقط یه ...
وای اول اومدم ی مشت بدوبیراه برای اون دوتا خانوم بنویسم ک چ رفتار زشتی کردن بعد خوندم ک چ بلایی سر پسرت اومده خودمو گذاشتم جای تو و هر مامان دیگه ای ک بچشو اذیت کنن منم نمیدونم بتونم خودمو کنترل کنم یا ن ولی مطمئنم آدمی نیستم ک بتونم با صدای بلند جرودعوا راه بندازم ولی خب درهرصورت زشته زن صداشو بلند کنه و بدوبیراه بگه خود بچش ازش چیزای بدی یاد میگیره 😕
منم امروز میخواستم پسرم رو ببرم پارک که بارونی شد. عصری رفتیم آشغال انداختیم فقط یه ...
ایوای! چه ترسناک ستاره جان. خیلی توی روحیهی بچه اثر میذاره. آخه درگیری بین بچهها خیلی عادیه. من پسرم رو که کارگاه میبرم گاهی بچههای بزرگتر کلاسای بعدی رو میبینم که سر اسباببازی با هم درگیر میشن یهکم. ولی تا اونجایی که دیدم مامانا حواسشون هست و خیلی با بچههای همدیگه مهربونن.
نه خوشبختانه ندیدم ،تازگی ها ،توپارک ندیدم ،ولی تو کوچه ،خیابون دیدم ،بچه ها هم گریه میکردن ،بعد تاز ...
وااااای! 😳😳 باز خوبه حناش پیش قاضی رنگ نداشته، بعضیا اونقدر خوب نقش بازی میکنن که همه گول میخورن. ما از این دیوونهها توی محیط کار داشتیم. مثلا باهم خوب بودیم و من زودتر مرخصی ساعتی میگرفتم میرفتم خونه، اینم گریهکنان میرفت در دفتر مدیرعامل غش میکرد 😳و پشت سرم میگفت این به من و شوهرم و خانوادهم فحش داده. فرداش هم من میاومدم شرکت میدیدم هیچکسی جواب سلامم رو نمیده و مدیرعامل هم توبیخم میکرد. وای چه روزایی بود. این آدما نباید از اطراف آدم رد شن. اصلا نمیتونم تصور کنم اون لحظه چه حالی شدید توی دادگاه.