یادم رفت بگم
به به سلااام چه عجب ازین طرفا 😀
میدونستم به خاطر پروژه وقت نمیکنی بیای. ولی یه سر کوچولو بزن گاهی، انقدر دیر نکن. چون خودت همش به دیگران تذکر میدادی بیشتر ازت انتظار میره که اینجوری نذاری بری 😉
قربونت عزیزم ،خداروشکر
ستاره جون چه دایی خوبی داری ،فکرکنم اگه باهاش صحبت کنی ،بتونی راه حل خوبی پیدا کنی ،بنظرم داشتن یه حامی یا کسی که بتونی حرفت و بهش بزنی خیلی خوبه ...من منظورتو از اینکه به اصل خودت برگردی نمیفهمم ؟؟؟مگه قبلا چه جوری بودی ؟؟یا اینکه الان خیلی از خودت گذشتی ،بخاطر زندگیت ....فکر نکنم شوهرتون موافق رفتن باشه اونم یکماه ،ولی مدت کوتاهتری و برو ...حتی شده باخودش ،یا از دایی تون بخواه که دعوتتون کنه ...بنظرم این بهتر از یکماه فاصله است ،شوهر شما حس میکنم ارتباط خوب بلد نیست ،راهش و نمیدونه ،ولی دوستتون داره ...البته معلومه که دوست داشتنی هم هستی 😘😘😘
آیلین جون ،خداروشکر که آشتی کردید ،بخاطر پاقدم من بوده که دوباره اومدم ،من هرجا برم مشکل اونجا حل میشه (یادتونه مادردوستم و گفتم اینطوری بود،خودشیفته😄😄😄😄 )
چرا دخترم قهر طولانی میکنید ،من وهمسرم تاحالا قهر نکردیم ،اصلا نمیتونیم ،باهم حرف میزنیم ،نه اینکه بگم پسر پیغمبرها ،نه ،ولی قهر نمیکنیم ،موقعی که آشتی هستید باهم قرار بزارید که قهر نکنید ،بعدا روبچه خیلی تاثیر داره ،پدر من خیلی بامادرم قهر میکرد ،خدابیامرز اصلا اخلاقش خوب نبود ،من یادمه مدرسه نمیرفتم یه بارمدت طولانی قهر بودن ،من وخواهرم که یه کمی باهم فاصله داریم ،شبا موقع خواب باهم حرف میزدیم که یعنی میشه دوباره باهم آشتی کنن !؟!؟ این باعث اضطراب ماشده بود ،وقتی باهم حرف میزدن خوشحال بودیم ،البته پدرم و خانواده ی پدری اخلاق قهر کردن و داشتن ،تویه جمعشون حتما دونفری بودن که یکسالی باهم قهر بودن ،اصلا دوسشون نداشتم وندارم ،من تاثیر قهر ودیدم ،پدرم تقصیر کار بود ،حل مسئله بلد نبود ،وقتی از این دنیا رفت ما راحتر زندگی کردیم ،خیالمون راحت بود که قهر نمیکنه دیگه ،هرچندجاش خالی بود ،ولی توروخدا این مشکلتون و حل کنید ،من از قهر بیازارم ،چون میدیدم مادرم چقدر سختی میکشید باحرف نزدن پدرم ،چون دیر آشتی هم بودو کینه ای ،تودخترمهربون وعاقلی هستی ،صددرصد از پس اینم برمیای ،خصوصا بخاطر دخترت 🥰🥰🥰🥰🥰🥰نمیدونم چرا انقدر دردودل کردم ،یادقدیما افتادم
دیگه ببخشید ،حلال تون باشه غیبتها ۱😄😄😄،حقم بوده خوب ...ولی خیلی سخت کار کردم ،بیشتر تو خونه بودم ،فقط یه بار مجبور شدم برم خونه ی کارفرما ،چون یه آشنای واسطه ای ،دیگه با اصرار مجبور شدیم بریم خونشون ،برای دروردن پلان واز این چیزااااااا...یه اونا دوتابچه داشتن ،یکی بزرگ وچاق ویکی کوچک ومعمولی ...تاساعت ۱ ۲ شب اونجا بودیم ،که داشتم از خستگی تلف میشدم ،خانم میزبان برای سلنا سوپ آورد ،گذاشت روی میز ،منم بچه رو گذاشتم روی میز ،همون جا بهش سوپ دادم ،چشمتون روز بد نبینه ،پسر کوچیکه اومد یه اسباب بازی موزیکال گذاشت روی میز نخشم کشید شروع کرد موزیک پخش شد ،بعد دخترم اومد اونو بردار ،خورد به یه لاله کریستال که سرلاله که حدود سه کیلویی میشد ،افتاد ،اتصالش خیلی ضعیف بود ،بعد افتاد رو سه تا مجسمه زیبا ،ول ووو شدن و یکیشون که مجسمه ی خانمی درحال ،نواختن بود افتاد وشکست ،یک صدایی اومد که مثل انفجار مین بود ،درعین حال همشرمنده بودم ،هم حیران ،هم ترسیده بودم هم سلنایک گریه ای میکرد که ساکت نمیشد 🙄😶😁😉😏🤨🤠 منم موقع اتفاق واکنش ندارم ،فقط گفتم ببخشید ،اوناهم میگفتن عیب نداره ،فدای سرتون ،ولی اولین خرابکاری اتفاقی درکمال ناباوری اتفاق افتاد ،نکته کریستال چک خیلی خوبه و مقاومت بالایی داره ،واز سقوط روی میز به زمین نشکست ،حتمابخرید ،حالا گفتم برم ببینم مجسمه اون شکلی پیدا میکنم،خیلی زیبا وظریف بودن ،همش احتمال میدم از ایران نخریده ،ولی شد دیگه ....اولین شرح حال 😄😄😄😄😄😄
منم درک این موضوع وندارم ،که چطوری میتونن ،اینهمه فاصله داشته باشن ،ولی الان که دوستم رفته ،بااین که عشق خارج بود ایندفعه که اومده بود ،میگفت غلط کردن رفتم ،پشیمونم ،میگفت فکر نمیکردم ،انقدر سخت باشه ....ولی برای رفتن خودم مشکلی ندارم ،کم و بیش بهش فکر میکنم ،خصوصا بخاطر سیستم آموزشی و رفاهی که دارن ،واقعا قابل مقایسه با ایران نیست ،هرچند کشورهای زیادی نرفتم ،ولی درموردشون تحقیق کردم ،یا از کسایی که رفتن پرسیدم ،ولی اونایی که خانوادگی رفتن واقعا راضی هستن ولی اونایی که نرفتن خانوادگی بی اندازه دوری اذیتشون میکنه و حتی افسرده هم شدن ،ولی خوب رفاه خوبی دارن ،ولی خیلی خوب باید کار کنن...من کسایی که میشناسم همشون متخصص یه رشته ی خوب بودن ،الان واقعا راضی هستن ،ومیگن اگه توایران بودیم هیچی نمیشدیم ...مثلا یکی از دوستام که دخترمجرد رفت آمریکا ،لاتاری برنده شد ،با ۳۰ میلیون رفت هیچی نداشت ،الان به خونه خریده ،ماشین بنز مدل بالا ،یه کار خوب تو شرکت معماری ،۴سال پیش رفته،ایران ۸۰۰تومن آخرین حقوقش بود ،هنوزم ازدواج نکرده ،خیلی پیشرفت میتونن بکنن ...البته همه چی به اولویتها بر میگرده ...شوهرم صداش درومد میگه بخواب صبح شد ،رفتم بخوابم😄😄😄😄🤠😄😄
عزیزم 😁😁😁آره قدم تو هم صددرصد تاثیر داشته😃
آخه دقیقا خونواده شوهر منم مثل خونواده پدریت هستن اهل قهر همین دیشب اونجا بودیم مادرشوهرم با پسر بزرگش قهر بود شوهرم رفت آوردش بابا ک مثلا آشتی کنن هرچی برادرشوهرم حرف زد درددل کرد از مادرش نالید ک مادر باید مهرورزی داشته باشه و قهرنکنه انگار ن انگار بخدا من دلم کباب شد براش ولی مامانش ککش هم نگزید😕😐البته چون کنار هم زندگی میکنن با هم دعوا زیاد دارن ولی خب مادر ک دیگه نباید با بچه قهر کنه ای خداااا این زن اعجوبه ست😟😟
من بخدا خیلی بهش گفتم گفتم قهر نکن حرف بزن تا مشکل رو حل کنیم ولی بازم قهر میکنه میگه قهر ک میکنم راحتتر هستم خودمم این سری خسته بودم اصلا نرفتم برای حرف زدن تا ده روز ک دیگه طاقتم تموم شد ولی بازم سعی میکنم ازین ب بعد کارامون ب قهر و اینا نکشه ان شاءالله 😊
