اینکه ازش کمک میخواستم برای اینکه بهم تو زبان انگلیسی کمک کنه
تحقیرم می کرد
که چرا خنگی نمیفهمی
من مقصرم
اینکه واسه امتحان ربان ازش کمک میخواستم کلی تحقیرم میکرد
من مقصرم
من خودم بهش ریاضی درس دادم فیزیک درس دادم
بدون اینکه ذر های بهش توهین کنم
هزار بار هرچیزی رو براش توضیح میدادم
یه کلاس ورزشی میرفتیم
اگر ثانیه ای دیر میکردم
هزار بار بهم فحش میداد هزار بار
هر لباسی از کمد من میتونست بر داره هیچ مشکلی هم نداشتم ولی هر بار ازش لباسی میخواستم
توهین و تحقیر رو شروع می کرد
علاقه داشت به آرایش کردن
هر وقت میخواست منو آرایش کنه
وسطاش میخواستم برم خودم ببینم تو آینه
بهم فحش میداد.
یکبار تو تابستون از کلاس ورزش برگشتیم
یه ذره از آبش داخل بطری داشت
خیلی زیاد تشنم بود
بهش گفتم خیلی تشنم یه ذره از اب به من بده
جلوی چشمای خودم برای اینکه به من آب نده
اب رو داخل باغچه خالی کرد
شما جای من نبودی عزیزم
از چیزی خبر نداری که این حرفو میزنی
نمیدونی زندگی با آدمی که هر لحظه با توهین حرف میزنه چقدر سخته