من با یکی آشنا شدم
از همون روز اول دایم پیام میداد یجوری حرف میزد انگار حالا حالا موندکار هست تو زندگیم
همشمیگفت هرکاری داشتی به خودم بگو
خودم میبرمت
خودم انجام میدم
خودم درستش میکنم
دایم زنگ دایم التماس ک بیا ببینمت
یبار قهر کردم با گل اومد پیشم
تصادف کردم خودش همهکارااامو انجام میداد
اصلا مونده بودم
یهو زنگ میزد میگفتدوسم داشته باش
چرا دوسم نداری
شب ها با شببخیرش میخوابیدم
صبح ها هم با صبح بخیرش بیدار میشدم 🥴🌚
تا یهو همه چی عوض شد
همه اینکاراش تموم شد
من هنگ بودم واقعا چند روزی ناراحت بودم
بعد رفتم کات گردم ی چن تا بهونه مختلف اورد و اصلا هم سعی نکرد جلوم بگیره
حالا اومده ده تا پیام داده سال نو تبریک گفته