دختر کوچیکم شلوار دختر عمه اش رو بنا ب دلایلی پوشیده بود دختر عمه اش از راه رسید شلوارشو ک تن دخترم دید شرو کرد ب گریه کردن ک مامانی تو منو دوس نداری و فقط دختر دایی رو دوس داری و دعا کرد ک دختر کوچیکم بمیره شوهرم ک دید اینجوریه اول نگا کرد دید دخترمون شورت تنشه یا نه بعد شلوارو از پای دخترم کشید و داد ب خواهر زادش!!!!
دختر بزرگم یهو خواهرشو ک تو این حالت دید شرو کرد داد زدن سر پدرش ک سریعتر شلوار رو پای خواهرم کن!!!!شوهرم یه شال پیچید دور دخترمو بلندش کرد و بردش خونمون ولی بزرگه کماکان داشت گریه میکرد و با صدای بلند توضیح میخواست ک چرا شلوار خاهرمو دراوردین و چون مادرشوهر خواهر شوهرم هم تو جمع بود نمیتونستم اون لحظه ب دخترم توضیح بدم چی شده ولی از بس دخترم گریه کرد خواهر شوهرم علت این کار داداششو برا دخترم توضیح داد هم من خجالت زده شدم هم اینکه دلم میخواست دخترمو بزنم !!!برگشتم خونه و سعی کردم خودمو کنترل کنم و با ارامش از دخترم پرسیدم چرا وقتی بت گفتم بریم خونه فقط گریه کردی و دادو بیداد راه انداختی !!!اونم فقط این دلیل رو اورد ک دوس نداشتم خواهرمو کسی لخت ببینه بش گفتم شورت پاش بود سکوت کرد!!!بش گفتم دیگه باهات حرف نمیزنم گفت اشکالی نداره پدرم باهام حرف میزنه و از اتاق رفت بیرون و ب پدرش گفت مامان باهام حرف نمیزنه تو چی!؟
رفتارش طبیعیه!؟دوس دارم از عصبانیت سرمو بکوبم ب دیوار