نه با همسرم اونموقع ما نزدیک مرز بودیم ب همسرم گفتم داییم گفته براش تفنگ بگیریم رفتیم دیدیم پسندید بعد گفتم دایی گفته شاید هفته دیگه پول واریز کنم ولش کن نمیخواد بذار هر وقت واریز کرد میگیریم اصرا. میکرد بخریم اگه نخواست خودم بر میدارم ب زور قانعش کردم و از مغازه زدیم بیرون
فرداش ک رفت سر کار پسرم رو گذاشتم مهد رفتم خریدم ده تا سوراخ قایمش کردم تا روز موعود