ما طبقه بالا مادرشوهریم غروب یکی از دختراش از شهری دیگه اومد. دریغ از یه زنگ ک تعارف کنه بگه شام بیاید پایین ...منم لباس پوشیدم برم پیش دخترش چون تازه عروسه. دوباره پشیمون شدم دراوردم...ترجیح میدم نون و ماست بخورم ولی جایی بی دعوت نرم...حالا شاید بعد شام رفتم خوش امدگویی گفتم...درکل اینطور مواقع ادم خیلییی دلش میگیره...بعدشم ما شریکیم اصلا نباید این حرفا رو باهم داشته باشیم چون شوهر من داره زحمت میکشه نون اور خانوادس یجورایی
ناراحت نباش بالاخره یکی دوست داره دعوت می‌کنه یکی دوست ندارن دعوت نمیکنه اصلا شاید خواستن تنها باشن یکم به نظرم خوش آمد گوییم نرو
لابد یکم خواستن مادردختری باشن یا اینکه ترسیدن به شما بگن مزاحمت بشن و مجبور بشی بری
به هرحال خوشبینی بهتره دوست من
عارت بشه
سطح توقعتو از بقیه به حداقل برسون ، اگه گفتن چقدر خوب اگرم نگفتن مهم نیس الکی سر هیچ و پوچ اعصاب خودتو خورد نکن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
18 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز