یه نفر یه پسره رو ب من معرفی کرده بود
منم شماره مادرمو دادم به اون ک بده مادر پسره
بعد از دو هفته ،خبر اومد ک پدر مادر پسره میخوان بیان سرکار من،منو ببینن
اومدن پسره رو هم نیاورده بودن
عکس پسره رو هم نشون ندادن حتی
پسره 35 سالش هم هست😑😑
یاد این بچه های مهدکودکی افتادم ک پدرمادرشون میفتن دنبال کاراشون
خخخخ اره
ولی خب رد نکن نمیشه که تا اخر قایمش کنن رونمایی میشه شاید خوشت اومد
چون نمیخوان هزینه کنن ، شما باید میگفتید اینجا محل کارمه جای این کارا نیست هرچیزی قائده خودشو داره
وا مگه اومدن خرید برای پسرشون باید اول میومدن منزلتون تا شما بااقا پسر آشنا بشین و اجازه خواستگاری بدین
اصل کاری ها اومدن خب 😅🤣
بعد اینکه تو اول باید عکس پسره رو بفرست ، بعد اگه خوشت اومد اونوقت عکس خودت بفرستی
😂😂😂
نن یبار تو استخر یه خانمه اومد گفت کهچندسالته وفلان شروع کرد از پسرش گفتن من گفتم قصد ازدواج ندارم ولی حالا اصلا شاید من مورد نظر پسرتون نبودم گفت غلط کرده هرکیو من بگم همونو باید بگیره😂
پسره اگه میلیاردرم بود با این مادر من قبول نمیکردم
سرکارت رو از کجا پیدا کردن
چقدر معرفت بیشعور بوده
