خانوما دعوااینا نکردیما
موقعی ک باهم دوست بودیم چن بار چتشو گرفتمو اینا
حالا اصلا دلم باهاش صاف نمیشه
ازدواجمم فقط بخاطر این بود ک از دست خانوادم جونم ب لب رسیده بود
مطمعنم شوهرم الان کاری نمیکنه چون هرجا بره هرکار کنع من درجریانم
ولی دلم باش صاف نمیشه کلا شکاکم نسبت بهش
و تازگیا حس میکنم ک نمیخامش مث قبل
چ غلطی کنم؟؟دارم از فکرو خیال روانی میشم
خانوادمم راضی نبودن ب ازدواجمون
مادرشوهرم میگ صدرصد براتون دعا گرفتن
کلا میگردم میگردم از شوهرم ی ایراد پیدا کنم خوبیاش ب چشمم نمیاد اصن