من ۲۹ سالمه ۸ساله با یکی درارتباطم تا شرایطش جور شد اومد خواستگاری نامزد کردیم ، من شاغلم ارشد دارم و دستم تو جیب خودمه وکلا مستقلم ، حالا این اقا از بعد نامزدی هم پدرش فوت کرد هم مادرش مریض شد
خواهرو برادرش میگن مامان نباید تنها زندگی کنه
شوهرم میگه نمیتونم مامانمو تنها بزارم طبقه بالا خونه رو میسازم اونجا زندگی کنیم گفتم اوکی حالا داداشاش تز دادن مامان تو خونه اصلا تنها نباشه و منم واقعا نمیتونم با مادرشوهر زندگی کنم هم خیلی درونگرام هم غیر اجتماعی و حتی هم زبونشونم نیستم اونا ترکن ومن لر اصلا بغیر شوهرم که فارسی حرف میزنه نمیفهمم اونا چی میگن
و چون تنها پسر مجرد خونه شوهرمه همه میخوان مادرشونو بندازن به این از یه طرفم خب حق دارن مادرشون تنها و مریضه .من چکار کنم؟ شوهرم خودش مرد خوبیه و شغلش واخلاقش خیلی موردتاییدمه