شوهرم با برادرش نمیدونم سر چی باهم بحثشون میشه بعدا این بحثو شوهر من میره به پدرشوهرم میگه پدرشوهرمم طرفداری برادرشوهرمو میکنه با شوهرم بحثش میشه
من توی چند چون کامل قضیه نیستم از اون به بعدم هرچی به شوهرم گفتم زنگ بزن بیا بریم سر بزنیم و...گوشش بدهکار نشد
حالا پدرشوهرم امروز به یکی از اشناها برگشته گفته که پسرم (ینی شوهر من) از یجا دیگه پر میشه(منظورش منم) این اشنای مام اومد این حرفو بمن گفت
منم زنگ زدم پدرشوهرم محترمانه گفتم دعوای بین شما دو تا بمن چ (حتی تو مدت قهرشون هم به پدرش زنگ زدم احوال پرسی هم مادرش) بعد بمن میگه اره با نیومدنتون توئم مقصری و...اصلا باید پاشید از خونم برید ی جای کوچیک کلا دیگع نیاید و....منم به شوهرم گفتم این چیزارو پدرش بهم پیام داد که چرا به شوهرت گفتی منم در جواب گفتم که چون من چیز پنهونی ندارم و مورد قضاوت نابه جا قرار گرفتم!خیلی دلم میخواد از این خونه پاشم ولی دستمون جایی بند نیست
حالا که این توهینو کردن و تهمت زدن عیدم نمیرم خونشون
نظر شما چیه