نامزدم دیشب موقع رانندگی خسته بود خواهرش هم دعوتمون کرد من نرفتم اونم زنگ زد کنسل کرد )ب گفته خودش میخواسته ب حرفش گوش کنم و چون من خودسر میخواسته تو عمل انجام شده بذارتم ب من نگفت ک دعوتمون کرده همینطوری داره میرونه سمت خونه خواهرش منم شروع کردم ک نه نمیام واینا )
بعد موقع رانندگی یه راننده پشت سر هی اذیت میکرد چراغ میداد اینم جا نداشت بره شروع کرد داد زد ک گمشو برو مرتیکه اسب و اینا
جلو خواهرم خجالت کشیدم حالا تصور خونوادم از شوهر من چیه 😞
هیچی نمیدونه نمیدونه خواهرش دعوت میکنه باید با من هماخنگ کنه نمیدونه جلو دوتا خانم نباید اونطوری حرف بزنه نمیدونه وقتی دوتا مهمون دارن نباید بره با مامان و خواهر خودش گرم بگیره باید با مهمونا ک من و ابجیم باشیم صحبت کنه