بعد اونم از من خوشش اومد انگار کم کم بدون اینک بفهمیم وارد رابطه شدیم منکلن ادم نورمالی بودم خودمو ن زیاد خوب جلوه دادم ن زیاد بد
و از اولشم همینطوری بودم ک هستم
ی مدت گذشت من کم کم ازش پرسیدم قصدت از رابطه چیه گف نمیدونم گفتم ینی قصد ندارز بیای خاستگاری گف چرا میام ولی بزار ی مدت بگذره ی مدتیو تعینن کردیم ک اون موقع بیاد خاستگاری و بلاخره اون موقع رسید و با مامانش اومد خاستگاری