ببین بعضی ها خیلی روزها ی بدی تو زندگی شون تجربه کردن
یه رمان واقعی بود در رابطه با یکی از همین افراد که بعد از امدن به دانشگاه تن فروش میشه
تو زندگی نوجونی اش به شدت تحقیر میشده مثلا مادرش فقط پسر دوست داشته دائم اینو جلو برادراش تحقیر میکرده میگفت دختر باعث فساد و فحشاست اینم تو دانشگاه خودش اینطور اروم میکرده
واقعا چطور تحمل کردید
اگه آدم خیلی درونگرایی نیستی نگران نباش همه که مثل هم‌اتاقی من عجیب و غریب نیستن
آدما و دوستای خوب هم پیدا میشن
من بهترین دوست امروزم که مثل خواهرمه رو از خوابگاه پیدا کردم
بنظر من خوابگاه با همه‌ی سختیاش به خونه می‌ارزه مگر اینکه خیلیی درونگرا باشی و تو شلوغی اذیت بشی
میدونی چرا خونه سخته؟ چون خیلیییی مسئولیت داره... غذا هم نمیشه از سلف خوابگاه گرفت
واقعا مصیبته
من تجربه هر دوش رو دارم
منم ی خاطره بگم ما دانشگاه آزاد درس میخوندیم بعد ی دوست داشتیم هیچ وقت پولشو حساب نمیکرد ناهار میخوردیم ما حساب میکردیم کنسرت میرفتیم باید میرفتیم دنبالش برش میداشتیم خلاصه الکی خیلی بهش کولی میدادیم .... ی بار ۵۰۰۰ تومن به من داد برای پول کرایه ماشین ۲ روز بعدش زنگزد گفت بی زحمت میریزی پولمو ...
نگران نباش همیشه که تو خوابگاه حرف نمیزنن
طبیعیه، خیلی وقتا از وقتی بیدار میشی جز یه صبح بخیر و یه خدافظی واسه رفتن به دانشگاه، تا شب هیچی گفته نمیشه
عوضش مثلاً فرصت اینو دارین که شب با هم ورق بازی کنین و خوش بگذرونین
خدا در خلل آفرینش انسانهای خوب و فرامهربان، انسانهای شر و عجیب غریب هم آفرید مثه جاری بزرگه ی من.
بالآخره آفرینش باید توازن توش برقرار باشه دیگه.
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز