2777
2789

بچه ها من تو ی خانواده ای بدنیا آمدم ک مذهبی ک ن ولی چارچوب هایی واسه خودشون داشتن و دوست داشتن من خوب و با نجابت تربیت کنن ک همینطور شد یعنی ی دختر کاملا پاک و ساده از بچگی مامانم و بابام دوست داشتن من زود ازدواج کنم البته با ی پسر خوب و مورد اعتماد چون توی فامیل دشمن زیاد داشتیم با این حال خواستگار زیاد داشتم ولی رد میکردیم ب هر دلیلی تا منم ی دختر فوق درس خون ک همه میگفتن یکی از بهترین پزشکان میشی چون تو بهترین مدرسه های ممتاز درس میخوندم ک همشون شرط نمره بود ک من حتی تو اون مدارس هم جزو برترین ها بودم از خوشکلی و هیکلمم اینو بگم ک هر جا میرفتیم چ فامیل چ غریبه میگفتن عین مدل ها می مونی تعریف نباشه فقط میخوام بدونید خلاصه رفت توی سال دوازدهم بودم اذرماه بود فکر کنم یکی از فامیل های دور آمد خواستگاری ما هم قبول کردیم من اون موقع در حال بیشترین ترقی ها بودم یعنی همش درس میخوندم و مطمئن بودم بهترین رتبه رو میارم با این حال عقد کردم اونم با چ ذوق و شوقی جوری گفتم چون من حتی با یک پسر هم چت نکردم و نکرده بودم ب طوی اولین پسر زندگیم بود و من ی عشق کاملا پاک بهش پیدا کردم با اینکه خیلی خجالت میکشیدم ولی واقعا عاشق نامزدم بودم ولی اون انگاری ن مثلا عقد ک کردیم رفت بعد دو هفته زنگ زد بعد ی ماه آمد دیدنم با اینکه خونه ها نزدیک بود شاید نیم ساعت ی ربع ولی خب این همینطور پیش می‌رفت هم تماس ها هم رفت وامد هم اینکه اصلا ن منو بیرون می‌برد ن زنگ ازش می‌پرسیدم چرا اینطور میکنی میگفت من ک عادیم تو بد فکر میکنی بچه ها من ک ی دختر نوجوون بودم میدیم همه تو عقد پیش همن بیرون میرن رفتار های عاشقانه ولی من اینطور بودم یکسره گریه میکردم ولی ب روی خودم نمی آوردم راستی اینم بگم من از ی خانواده بسیار مرفه بودم ولی این حتی ۱ ششم اموال ما هم نداشت حتی سوادش هم به من نمی رسید طوری ک همه میگفتن شما چطور راضی شدید دخترتون رو دادین ب اینا ولی خب با این همه من همه کار براش کردم محبت کلامی و...خیلی خرجش کردم ولی اصلا برام مهم نبود ک من ده برابر این همه چی دارم ولی ی آدم کاملا خاکی براش بودم کادو رور مرد و تولد و ...براش گرفتم ولی اون تبریک هم نی گفت ...

آنقدر فشار روانی روم بود ک درس و همون سال ول کردم با اینکه عاشق درسام بودم


خلاصه بلاخره ی روز کارمون کشید ب دعوا ک من بهش گفتم تو دیگه شورشو در آوردی همه هم بودن باهاش بد حرف زدم پیش خواهرش و شوهرخواهر و داداشش و زم داداشش...از اون موقع گفت جداشیم من جداشم ولی دیگه ب معنای واقعی داغونم کرد فقط نمیدونم چرا باهام همچین کاری کرد اینو موندم 

مامان ها✋✋ طاها من مشکل توجه تمرکز و تاخیر کلام داشت.

دو سال برای گفتار درمانی حضوری می‌رفتیم که بی نتیجه بود.😔

تا با خانه رشد که صد تا درمانگر تخصصی گفتار و کار و روانشناس آنلاین هستن آشنا شدم، برای هر مشکلی هم آقای خلیلی بهترین درمانگر رو بهم معرفی کرد. 

این مدت خدا رو شکر پسرم خیلی پیشرفت کرده.🤩🤩

اگه نگران رشد و تربیت فرزندتون هستین خانه رشد عالیه. شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید.

یعنی من مقصرم؟البته نیکه هام این بود ک مثلا منو نمی بینی حالت خوبه و...

نه اصلا... قطعا اونا ذات درستی نداشتن که تهمت زدن

کار خوبووو خدا میکنع ک با کسی حرف نمیزنه🙃نه تو آنی ک همانی.......نه من آنم ک تو دانی🧸
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792