من یه آدمی بودم که قبلا اصلا دوست نداشت ازدواج کنه و دوست داشت چند سال مجرد زندگی کنه / درس بخونه و با درس و شغلش حال کنه / سفر بره / رانندگی خفن و ماشین باز بشه / با دوستاش خوش باشه / ورزش کنه
حالا یه خواستگاری داشتم تو اون مدت همش خانواده نظر و فکر من رو جهت میدادن که ازدواج چیز خوبیه و ازدواج کن و پسره خوبیه و ...
و منم نظرم عوض شد؛ حالا که دیگه قسمت نشد بیان خواستگاری ولی فکر اون پسره و کلا ازدواج افتاد تو سر من ...
حالا بیاین پشیمان و دل زده ام کنید از ازدواج ؛ جوری که متنفر بشم از ازدواج فعلا 🙃
دوست داشتین تایپک های قبلیم رو بخونید به همین قضیه مربوطه ❤️