شوهرم همش تو سرچ اینترنتش مینویسه رابطه ج.نسی با زن سن بالا و..... چن سری هم عکس بی حجاب و یهویی تو گوشی شوهرم از مامانم دیدم مثلا از کمر و ب.اسنش از گردن به پایین (خانوادگی راحتیم چادر یا لباس بلند مامانم نمیپوشه جلو داماد ها ) تو عکسا اصلا هواس مامانم نبود بهش گفتم گفت دستم خورده یا نوه های کوچیک فایل گرفتن و... منم اهمیت ندادم و جدی نگرفتم گفتم پیش اومده اما قشنگ عکسا از جاهای مخصوص و خصوصی بودیه بارم در حال ج.ق زدن باهمون عکسایی که گرفته شده بود مچش رو گرفتم بحث بزرگ درست کردم همش شوهرم میگفت از حشریت بود هیچ حسی به مادرت ندارم فقط برای عکسا بودن و.... چرت پرت میگفت به پدر و مادرم گفتم اونجا هیچی بهش نگفتن و گفتن یه عکسه ما که پاکیم هر غلطی میخواد بکنه گناهش گردن ما نیست و..... و تلاش کردن طلاق نگیرم و برگردم سر زندگیم چهارسال از اون جریان نحس میگذره
امشب به شوهرم لیست خرید دادم زنگ زدم تاکیید کنم بخره جواب تلفنم رو نداد قرار بود بره خونه دوستش به دوستش زنگ زدم پرسیدم اونجاست دوستش گفت ن و نیومده و نگران شد و بهش زنگ زد و گفت خبری شد بهت میگم
به بابام زنگ زدم گفتم بهش زنگ بزن شاید جواب تلفن منو نمیده نگرانشم فکر کنم اتفاقی افتاده جواب تلفن بابامم رو نداد
وقتی به مامانم زنگ زدم و جریان رو گفتم مامانم تا زنگ زد اولین بوق جواب داد و مامانم گفت نگرانتیم چرا جواب کسی رو نمیدی اسم منو گرفت و گفت که من سفارش دادم زنگ بزنه چی شده کجایی شوهرم گفت گوشیم رو سکوت بود ندیدم
در صورتی که رفته بود (اسنپ )کار کنه و یه بند گوشی دستشه غیر ممکنه نبینه چون دوست داره خونه نمونه چون از من بدش میاد و برای سرگرمی میره اسنپ
این حرفا رو برای درد دل نوشتم و اگه باور نکردی و میخوایی توهین کنی هیچی ننویس به قدری حالم بده و افتضاحه بدترش نکن
نمیدونم من زیادی بد بینم یا واقعا شوهرم به مادرم حس و کشش داره
مامانم میگه این حرفا رو نزن من جای مادرشم تو دیونه شدی ولی خب چیزی که عیانه چ حاجت به بیانه