من با نامزدم به مشکل خوردم امروز اومدم سالن نامزذم اومد جلوی در و گفت که ب من بگن برم بیرون کارم داره
اون احمقی هم که بایذ ب من میگفت رفت به مدیر گفت که یه پسر اومده منو ببینه
مدیر هم میره جلوی در و میگه من باید با خونواذش تماس بگیرم نامزدم هم شاکی میشه میره بعد اینا زنگ زدن ب خونوادم که یه پسر اومده دخترتون ببینه
با 20 سال سن😐
بعد من داشتم میرفتم دیدم داره به مراقب میگه خوشحالم که بچه هام اینجوری نیستن...
حالم ازش بهم میخوره حیف کارم پیشش لنگه وکرنه عقده دارم قهوه ایش کنم
اصلا ب اون چه ربطی داشت کی اومده منو ببینه عوضی...