2726

یادمه ۲۲ سالم که بود آرزو داشتم مامان یه پسر بیاد بگه فلانی ما تو رو پسندیدیم واسه پسرمون اومدم با خودت حرف بزنم و اگه بعد دیدن پسرم راضی شدی بیاییم خواستگاریت . و اون اتفاق هرگز نیفتاد. تا اینکه من ازدواج کرومو و جدا شدم .  

تو تاهل بصورت کاملا اتفاقی با خواهر شوهرم رفتیم عروسی آشنای اونا . و حالا انگار نوبت اونا بود که جدا شن .

امروز صب مدرسه که بودم داشتم تدریس میکروم یه خانم میانیال وارد شد و خانم مدیر رفتو سه سوت برگشت گفت با تو کار دارن بیا برو من اداره میکنم کلاسو.

گفتم در خدمتم بفرمایید . گفت تو منو نمیشناسی ولی من خودتو خانوادت رو خوب میشناسم تو جدا شدی درسته ؟ گفتم بله . گفت پسر منم جدا شده و اومدم از دید مادر پسره نگات کنم فقط چن سالته ؟ گفتم والا من چی بگم خو اگه مامانمو میشناسین به اون بگین من سی سالمه . گفت چه بد پسر من ۲۵ سالشه . گفتم وای پسرتون جای داداشمه .انشالله خوشبخت شه فقط من نشناختمتون‌. خخخخ آشنایی که داد فهمیدم همون عروسی که من رفتم با خواهر شوهرم همون پسرست . گفتم‌من عروسی پسرت بودم حاج خانوم . چرا جدا شدن آخه ؟ البته یادمه که تو نامزدی اختلاف داشتن گفت آره و جریان رو گفت . منم واسه پسرس آرزوی خوشبختی کردم .

هیچ  

خخخ چه جالب تازه جذب عمل کرده 

چهار ماه میشه که حال دلم خوب نیست، دلم گرفته، خانمای گل لطفا برای آرامشم وبرآورده شدن دو تا دعام که خیلی برام مهمن دعا کنید واگه میشه یه صلوات بفرستید 🌹ممنون

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

توروخدا نریزید سرم بگید کاراگاه شدم،ولی دوست عزیز شما چندروز پیش یه تاپیک زدی در مورد قانون جذب که طرفت یه کاغذ که از جیب شما افتاده بودو پیدا کرد و بعدم پیام داد،گفتی طرف قبل ازدواجت دوست داشتی بیاد خواستگاریت

2728
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730