مامانم قبول نداره ارتباط با جنس مخالف رو
آدم مذهبی هم نیستا
پارتنرم مطمئنم ازش ک قصد جدی داره و آدم درستیه و همونیه که مامانم به عنوان دامادش قبولش میکنه
گفت بنظرم به مامانت بگو دیگه
ولی میترسم از واکنش مامانم
رفیق دایی مرحوممه داییم از تمام چیزا خبر داشت و خودش باعث شد بریم توی رابطه
بهش بگم تو ک اینقدر دایی رو قبول داشتی بخدا خودش همه چیزو درست کرده و پیامای قدیمی رو نشونش بدم
بنظرتون عصبانیتش کمتر میشه؟
داییم همون موقع هم میگفت من این پسره رو خیلی قبول دارم و سالمه برا همین مخالفت نمیکنم نمیخوام خواهرزادم یه عمر با یه آدم اشتباه زندگی کنه