امروز شوهرم واسه كارش رفته بود سمت كاشان وقت برگشت از ساعت ٦ كه راه افتاد من همش دلشوره داشتم ساعت ٧ خودش بهم زنگ زد ديدم يه جاييه كه مثل تو ماشين نيست گفتم كجايى گفت پمپ بنزين منم شك كردم نيم ساعتبعدش زنگ زدم ديدم لحنش يه جوريه انگار كه كسى كنارشه زير بار نرفت ساعت ده و نيم اومد خونه خيلى دير رسيد گفت ترافيك بوده گفت ميرم دوش بگيرم وقتى رفت ديدم يه پيام اينستا رو صفحش اومد كه مرسى كه با همه خستگيت اومدى من شوخى كردم گفتم جايزه اما مرسى از جايزت عزيزم دنيا رو سرم خراب شده