2777
2789
عنوان

یه خاطره تلخ از دوران راهنماییم

275 بازدید | 23 پست

من دوران راهنماییم یه دختر با قیافه معمولی بودم ابروهام بشدت پر بود و دست بهش نزده بودم یه دختر تو کلاسمون بود خیلی خوشگل بود ولی از من خیلی خیلی بدش میومد من دختری بشدت مهربون بودم قرار شده بود بچه های کلاس یه گروه بزنن داشتن صحبت میکردم ک شماره بچه ها هم بگیرن شماره همه رو گرفتن یکی از بچه ها گفت بیا شمارتو بده گفتم من برم دستشویی میام بهت میدم وقتی آمدم همون دختره دیگه شمارمو نگرفت بغل دستم گفت ریحانه ینی همون دختره ک خیلی از من بدش میومده گفته اگه اینو آوردین من نمیام تو گروه حق ندارین اینو بیارین ینی منو اونا هم گفته بودن دختر خوبیه ک اون گفته بود وی ازش بدم میاد گمشه خب من خیلی دلم شکست و جلو بغل دستم گفتم اشکالی نداره رفتم خونه خیلی گریه کردم اون دختره تو مدرسه خیلی به من ظلم میکرد حتی اردو هم میرفتیم به بچه ها میگفت اینو تو گروهمون راه ندیم اوناهم قبول میکردن من با بچه های سال پایین تری هم گروه میشدم 

ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.

قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.

تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.

لینک 100% رایگان تست DMB

چرا حالا همه تو تیم اون بودن


چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...
چون خوشگل بود همه دوستش داشتن و دوست داشتن باهاش باشم

چه اوسکلایی بودن اونا

بیخیال...سیرت زیبا به از صورت زیباست

چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792