برادر من خیلی بددل بود. منو خواهرم دعا میکردیم زود ازدواج کنه دست از سرمون برداره. حتی به رنگ لباسمونم گیر میداد. بابام راحت میگرفت اما اون مارو اذیت میکرد. وقتی ازدواج کرد خانومش خیلی از ما محجبه تر بود. اما سیاست داشت. ۲سال تحمل کرد و توی این مدت داداشمو تربیت کرد انگار. الان با همون حجاب آزادانه هرکاری میکنه که ما شاخ درمیاریم.
برادرمو از این رو به اون رو کرد.
داداشم که نمیزاشت که ما تا دم در بریم، الان زنش با ماشین شخصیش همه جا میره. بدون محدودیت.
سختی کشید اما برادرمو تغییر داد. اصلا هم دعوا مرافعه نمیکرد. مدام میگفت چشم، اما نرم نرم شرایطو عوض کرد.