2777
2789

ازدواج دومم بود، وقتی عاشقش شدم رو کرد دو تا بچه داره باهاش تموم کردم ولی خیلی التماسم کرد و قول داد هیچی برام کم نمیزاره و عاشقمه و ... ازدواج که کردیم گیر داد تا وقتی بتونه یکی از زمیناشو بفروشه و خونه بخره بریم خونه من زندگی کنیم در صورتی که همون موقع هم اپارتمان مادرم زندگی میکردیم ولی مامانم خونشو میخواست منم خونمو فروختم تا گیرش تموم شه یه زمین گرفتم و پول نداشت مجبور شدم پول رهن بدم و پولم تیکه پاره شد 

نهایتا یه زمینشو فروخت ولی تمام و کمال رفت واسه اون دو تا بچش که پیش مادرشونن یه خونه سه طبقه با مغاذه خرید 

الان سه سال میذره و ما همچنان مستاجریم و ریالی برای من خرج نمیکنه

این یه گوشه از زندگی که با خریت خودم ساختمش

وقتی ارزش خودتو نمی‌دونی و با مرد بچه‌دار ازدواج می‌کنی همین میشه تا دیر نشده از این زندگی بکن

اگه نی نی یار اخطار زرد و نارنجی نده یه کامنتی بزاریم 😑😑 دو روز وصلم سه روز قطع 😂😂😂 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

مهریه نداری؟؟چجوری تحملش میکنی؟

نه مهربه ندارم 

خودم اندازه خودم داشتم، اینم انقدر زمیناش زیاااده که مهریه واسم مهم نبود ولی راضی نمیشه یکیشو یکم زیر قیمت بده از این بدبختی دراد


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792