ساله از عروسیمون میگذره، تو این سه سال،فصل زمستون ها حاظر نمیشد یه منبع یا پمپ تهیه کنه که آب گرم داشته باشیم چون تو شهرستان فشار آب خیلی که،،،همش میگفت بیخیال سه ماه بیشتر نیست ولی درصورتی که ۶ماه هوا سرده و با آب سرد نمیشه دوش گرفت،امسالم بحثمون شد گفتم خودم هزینه اش میدم ولی بی رگ هست و اهمیت نمیده ،،، فقط فکرش دنبال علایق خودشه،فقط فکر ورزششه،هرچی درآمد داره خرج ورزشش میکنه،۸تومن کفش و ساعت۸تومنی ،۴تادوچرخه داره هرکدوم۴۰-۵۰میلیون هزینشه،،،، اصلا به نیازای خونه اهمیت نمیده ،،، حالا خودم هزینه لباسهای خودم و در میارم ولی اون نمیده همشو سریع خرج میکنه و میگه ندارم ،الان سه ماهه بیکاره میگه من دیگه شهرستان نمیرم سرکار و صبح تا شب فقط خونه هست فقط یکی دوساعت دنبال ورزششه، داغونم وقتی وسایلم رو داشتم جمع میکردم منو دید هیچی نگفت،ساعت دو امروز ظهر دیروز اومدم خونه بابام و هنوز نه زنگ نه پیام و هیچی نداده،صبح رفتم وسایل باشگاهمو از خونم بردارم دیدم خودشم چمدون بسته که بره شمال (بی خداحافظی) از قبل میدونستم که میخاد بره چون همش میگفت میخام از شهرستان برم و تا اونجا نزدیک به هزار وششصد کیلومتر فاصله است،،،بی خبر و بدون اینکه من اهمیت داشته باشم واسش داره میره، واقعا خندم گرفته،،شایدم شرمنده هست و حرفی نداره ،،، منم بدون هیچ حرفی سریع ساک باشگاهمو برداشتم و از خونه زدم بیرون ،اونم هیچی نگفت 🙂 پیش بینیتون چیه؟شما چه راهکاری دارید ؟ تجربتون چیه؟ چیکار کنم که عاقلانه باشه ؟؟ بخدا یک هفته حموم نرفته بودم یک هفته هروز بهش میگفتم ، یخ میزدم کمرم درد میگرفت اهمیت نمیداد،منم دیدم اینطور فایده نداره و واقعا بی رگ بازی درمیاره ، حق من سکوت و صبوری نیست،،، درسته زندگی خرج داره و بلندی و پستی داره ولی دست رو دست گذاشتن فایده نداره حداقل سرکار بره تلاش کنه برای زندگی،چسبیده به ورزشش فقط، بی هیچ حرفی اومدم خونمون،الان شوهر منم بدون هیچ سرمایه و پول تو جیبش داره میره ،پول که نداشت سرکار نرفته بود،دست خالی داره میره اونور🤕، اگر چیزی واضح نیست بگید توضیح بدم واستون