من عروس راه دورم خونمونم شهرستانه کلاهمسرم هیچکسواونجانداره مامانم باداداشم همسایس خونشون ویلایه بعدماکه میریم کارهمسرم طوریه که خیلی دیرمیرسیم مثلا۱۲شب ایناداداشم اصرارداره که بریم خونه اوناچون بزرگتره خونه روشب خالی میکنن زنداداشم میگه زشته خجالت میکشم ازهمسرت میگم جایه داداشته میگه نهه اینباردیگه گفتم ماخونتون نمی یایم میریم خونه مامانم اینااینشکلی درست نیست داداشم ناراحت شد😕😕😕😕😕😕😕😕😕
آخهه صبحش که بلندمیشیم اصلانمی یان اونجایه چایی یه میوه ی اصلامیریم خونه ی مامانم اینا😑😑بعدخودشون می یان ۳روزکامل میمونن همسرم روچشامش میزارتشون