شوهرت نگفت باید رفت و آمد کنی ؟
الان رفت و آمد نداری باهاش ؟
شوهرت نمیره خونشون ؟
مادر شوهرم منم خیلی تیکه مینداخت
حرفایی میزد که نگو و نپرس بین من و شوهرم رو
میزد با دروغ هاش و فتنه هاش آخرشم زهرشو ریخت
گفت تو معلوم نبود مامان بابات کی بودن اومدم خواستگاریت
در حالیکه میدونست پدرم تازه فوت شده
اصلا نمیتونم دیگه تحملش کنم