بچه هام وقتی دوساله بودن ازم جداشون کردن خانواده پدریشون (باباشون فوت شده )العان ۱۹ سالشونه یه شهر دیگه زندگی میکنن تو این سالها نه خانواده پدریشون نه همسرم راضی نبودن ببینمشون از وقتی دخترم عقد کرده منم هوا کردم باهاش ارتباط بگیرم عمش دوست قدیمیمه تو شهر ما زندگی میکنه صبح پیام داد فاطمه اومده اینجا بعد از ظهر قراره بریم حوزه اونجا مراسم نمادین واسه حضرت فاطمه گرفتن (دخترم مذهبی و طلبه ست )منم از خدا خواسته پا شدم رفتم یه گردنبند باباش سر عقد بهم دادنگهش داشتم بهش بدم سر عقد( چند وقت پیش پست کردم براش عموش پس فرستاد و تهدید و)...امروز اونم کادو کردم بدم بهش نیم ستعت قبل شروع مراسم رفتم توی ماشین موندم بیرون حوزه تا بیان
پروردگادا دلتنگ فرزندانم هستم💔معجزه ای کن ...یک نگاه ،یک لبخند و یک آغوش از سمتشان ...
جاریمو بعد مدتها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳
پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم میخوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉
خانمهای متاهل و مادران پسرهای جوان از زیبایی ، کمالات ، اشپزی و ......هیچ زنی جلوی همسر و پسرتون تعریف نکنین به خصوص خانمهای متاهل همسر شما جذب تعریف جنس مخالف می شوند و ضررش توی زندکی خودتون هست ....مادران هم تعریف نکنین چون پسرتان از همان ابتدا حس ازاد بودن راجع به این مسئلع پیدا می کنن .....با تشکر از شما عزیزان🌻🌻🌻