2777
2789
عنوان

بهش میگفتید مادرشم نا مسلمونا 💔😭

20025 بازدید | 209 پست

بچه هام وقتی دوساله بودن ازم جداشون کردن خانواده پدریشون (باباشون فوت شده )العان ۱۹ سالشونه یه شهر دیگه زندگی میکنن تو این سالها نه خانواده پدریشون نه همسرم راضی نبودن ببینمشون از وقتی دخترم عقد کرده منم هوا کردم باهاش ارتباط بگیرم عمش دوست قدیمیمه تو شهر ما زندگی میکنه صبح پیام داد فاطمه اومده اینجا بعد از ظهر قراره بریم حوزه اونجا مراسم نمادین واسه حضرت فاطمه گرفتن (دخترم مذهبی و طلبه ست )منم از خدا خواسته پا شدم رفتم یه گردنبند باباش سر عقد بهم دادنگهش داشتم بهش بدم سر عقد( چند وقت پیش پست کردم براش عموش پس فرستاد و تهدید و)...امروز اونم کادو کردم بدم بهش نیم ستعت قبل شروع مراسم رفتم توی ماشین موندم بیرون حوزه تا بیان 

پروردگادا دلتنگ فرزندانم هستم💔معجزه ای کن ...یک نگاه ،یک لبخند و یک آغوش از سمتشان ... 

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

مگه نگفتی باباشون فوت شده پس چطوری دو خط بعد نوشتی همسرت راضی نبوده ببینی؟

همسرشون فوت شدن محبور شدن با برادرشوهرشون ازدواج کنن که جدا شدن از برادرشوهر .. الان با پسرعموشون ازدواج کردن 

                  دُنبـالَم نَیـا ، اسـیر میشـی .. 🚶🏻                                              دَرخـواسـتِ دوسـتی رَدِ ! 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز