همسایه پایینیمون از فامیلاشون شپش گرفته بود بعد خیلی وسواس داره برداشته بود به سر شوهر چیزینا شامپوی شپش زده بود بعد من و دخترم سر و صدا میکردیم
شوهرش اومده بود دم در مون با یه روسری که دور سرش پیچیده بود عصبانی گفت :خانم محتر سروصدا میکنید شپش ها نمیمیره زنم برمیداره این سری سرمون وایتکس میزنه