من کلاس هنری میرم یه خانم هست اونجا که گفت حوصله غذا پختن نداره به کسی اعتماد نداره بیاره خونش به خاطر شوهرش غذا بپزه من به پول احتیاج دارم دوست دارم بهش بگم غذا بپزم بیارم در خونت هر روز میگم اگه قبول نکنه ضایع میشم
بنظرم تو پیشنهادتو بده اگرم قبول نکرد مهم نیست بالاخره مفت که نمیخواد پول بده شما قراره کار کنی اونم پولشو بده
بهترین اتفاق زندگیم سال 1402 اتفاق افتاد ولی سال 1402 بدترین سال زندگیم بود ،درواقع بهترین اتفاق زندگیم در بدترین سال عمرم اتفاق افتاد. / من ناراحت نیستم، نمیخوام هم برگردم به اون روزا، متنفر هم نیستم، فقط حسرت میخورم کسی هست بفهمه چی میگم؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.